یزدفردا: «داستان یک رمان» ضمن اینکه نقش ویراستار کاربلد در تبدیل یک رمان آشفته و بی‌سروته به اثری درجه‌یک را نشان می‌دهد، از مشقت‌های نوشتن سخن می‌گوید و از اینکه نویسنده‌ای تازه‌کار چگونه طی فرایندی پر از رنج و مرارت به نویسنده‌ای حرفه‌ای تبدیل شده و نامش در تاریخ ادبیات داستانی ماندگار شده است.

به گزارش یزدفردا: مانی سپهری: اینکه کار ویراستار ادبی دقیقاً چیست و ویراستار چه تأثیری می‌تواند بر شکل‌گیری نهایی یک اثر داستانی داشته باشد و چقدر حق دارد در اثر نویسنده دست ببرد، از بحث‌های پرمناقشه دنیای ادبیات است. منظور از ویراستار در اینجا البته کسی‌ست که ویرایش ساختاری انجام می‌دهد و حتی فصلی از رمان را برمی‌دارد یا جابه‌جا می‌کند، نه کسی که فقط جای فعل و فاعلی را عوض می‌کند و اشکالات نشانه‌گذاری و دستوری متن را رفع می‌کند، که این هم البته لازم است اما در مورد ویرایش داستان، کافی نیست.

مکسول پرکینز، که کتاب «داستان یک رمان» تامس ولف شرح همکاری نویسنده با اوست، از غول‌های ویراستاری بود و در تاریخ ویراستاری شمایلی اسطوره‌ای یافت. پرکینز، سرویراستار انتشارات اسکریبنرز بود و در سر و شکل دادن به آثار نویسندگان بزرگی چون ارنست همینگوی و اسکات فیتس جرالد نقشی موثر داشت. پس عجیب نیست که کسی با این کارنامه کاری، به چنین جایگاهی در تاریخ ادبیات دست یابد. شهرت پرکینز اما بیش از همکاری با چنین نویسندگانی، بابت همکاری‌اش با تامس ولف برای نظم دادن به آشفته‌بازار متن‌های اولیه داستان‌های اوست. ولف در کتاب داستان یک رمان، در قالب یک اثر اتوبیوگرافیک، به نقل ماجرای این همکاری می‌پردازد و تعریف می‌کند که او و پرکینز چطور باهم کار کردند و پرکینزِ کاربلد چگونه داستان آشفته او را به متن نهایی و آماده چاپ تبدیل کرد.

ویلیام فاکنر که خود از غول‌های ادبیات امریکاست، تامس ولف را «بزرگترین استعداد نسل خود» وصف کرده است. اما معروف است که ولف می‌نوشت و می‌نوشت بی‌آنکه بتواند به نوشته‌هایش نظم بدهد. شاید در نگاه اول، عجیب بنماید که نویسنده‌ای که فاکنر در ستایش‌اش چنین گفته، چنین معضلی داشته است. این اما برای کسانی که خود دست‌به‌کار نوشتن هستند و از پشت صحنه سروکله‌زدن با اثر ادبی خبر دارند آن‌قدرها هم عجیب نمی‌نماید. بازنویسی و نظم‌دادن به متن اولیه گاهی سخت‌ترین کارهاست، ضمن اینکه خود نویسنده، حتی اگر به‌اندازه تامس ولف سَرِ نظم دادن به کارش مشکل نداشته باشد، به‌عنوان کسی که فاصله‌ای نزدیک با نوشته خود دارد و در واقع جزئی از چیزی‌ست که می‌نویسد، نمی‌تواند کاملاً از بیرون به متن خود بنگرد. بخش‌هایی از متن همیشه از چشم نویسنده آن پنهان می‌ماند و چه‌بسا کاستی‌های جدی متن هم درست در همان بخش‌ها لانه کرده باشند. اینجاست که نقش ویراستار پررنگ می‌شود. هیچ نویسنده‌ای بی‌نیاز از یک نگاه سوم نیست و تامس ولف در «داستان یک رمان» از اهمیت همین نگاه سوم سخن می‌گوید.

«داستان یک رمان» همچنین یک‌جور روان‌کاوی نویسنده است در لحظاتی که دست به کار نوشتن است. تامس ولف در این کتاب از اضطراب نویسنده بابت اینکه متن اولیه‌اش سخت آشفته و بی‌نظم است و گاه انگار هرگز قرار نیست به پایان برسد، سخن می‌گوید و از دست‌وپا زدن نویسنده در این آشفته‌بازاری که خود خلق کرده و حالا نمی‌تواند از زیر بار آن شانه خالی کند؛ مثل دکتر فرانکنشتاین که نمی‌توانست از زیر بار مسئولیت هیولایی که خود آفریده بود شانه خالی کند. همان‌طور که هیولای فرانکنشتاین از خالق خود می‌خواست که حالا که او را ساخته، این‌طور تنها و سرگردان رهایش نکند، متن اولیه نیز از نویسنده می‌خواهد که او را به سر و سامانی برساند. نویسنده‌ای که بیشتر از دکتر فرانکنشتاین در قبال مخلوق خود احساس مسئولیت داشته باشد، حتماً فکری به حال این هیولا می‌کند. بهترین کار رجوع به شخص سومی‌ست که داستان‌شناسی باهوش و نکته‌سنج و بی‌رحم باشد و متن را بی‌تعارف نقد کند و قسمت‌هایی از آن را که ضروری نیست بردارد. پرکینز چنین آدمی بود و از همین رو به اسطوره ویرایش بدل شد. ولف خوش‌اقبال بود که او سر راهش قرار گرفت.

همین‌جا باید اشاره کرد که یکی از معضلات نویسندگان هم این است که دلشان نمی‌آید بخش‌هایی از نوشته‌هایشان را که خیلی از آن خوششان آمده بردارند، حال آن‌که گاهی همان بخش‌ها به اثرشان آسیب می‌زند. ولف در «داستان یک رمان» تعریف می‌کند که پرکینز چگونه بی‌رحمانه چنین بخش‌هایی را حذف می‌کرده است و نویسنده چطور با خون دل به حذف آن‌ها تن می‌داده، چون ویراستار او را متقاعد کرده بوده که این بخش‌ها اگر هم به خودی خود درخشان هستند، وجودشان در این رمان، اضافه و مخل است. جایی از کتاب می‌بینیم که حتی خود ویراستار به درخشان‌بودن قطعه‌ای از کار نویسنده اذعان دارد اما معتقد است باید حذف شود.

«داستان یک رمان» ضمن اینکه نقش ویراستار کاربلد در تبدیل یک رمان آشفته و بی‌سروته به اثری درجه‌یک را نشان می‌دهد، از مشقت‌های نوشتن سخن می‌گوید و از اینکه نویسنده‌ای تازه‌کار چگونه طی فرایندی پر از رنج و مرارت به نویسنده‌ای حرفه‌ای تبدیل شده و نامش در تاریخ ادبیات داستانی ماندگار شده است.

تامس ولف در نوشتن داستان‌های خودزندگی‌نامه‌ای مهارت داشت و در «داستان یک رمان» نیز این مهارت خود را به کار بسته تا شرحی جذاب از ماجرای نویسنده‌شدنش و شکل‌گیری یکی از رمان‌هایش با همکاری مکسول پرکینزِ ویراستار به دست دهد.

تامس ولف در «داستان یک رمان» صادقانه و بی‌تعارف و بدون لاپوشانی به بیان مسائل و دشواری‌ها و اضطرابها و ضعف‌هایی می‌پردازد که نویسنده، به‌ویژه در اول راه نوشتن، با آن‌ها درگیر می‌شود. این کتاب، از این لحاظ، کتابی کارآمد برای نویسندگان و مخصوصاً آن‌هایی‌ست که تازه پا در وادی نویسندگی گذاشته‌اند.

کتاب «داستان یک رمان» با ترجمه و مقدمه احمد کسایی‌پور در نشر کارنامه منتشر شده است.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا